کد مطلب:51710
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:7
داستان آزمون حضرت داود چيست؟
خداي سبحان داستان آزمون داود(ع) را اين چنين براي رسول اكرم(ص) بيان مي كند: آيا خبر داود پيغمبر را شنيده اي كه دشمنان متخاصم از بالاي ديوار محراب نزد وي آمدند و چون از راه غير عادي و بدون اجازه بر او وارد شدند، از اين منظره مرعوب شد: (وَهَلْ أَتيك نَبَؤا الْخَصْم إِذْ تَسوّروا المِحراب * إِذْ دَخَلُوا عَلي داودُ فَفَزَعَ مِنْهُمْ). ص/21 ـ 22.
قرآن كريم، ادامه داستان حضرت داود (ع) را چنين بازگو مي كند: آن گروه متخاصم گفتند: نترس! ما دو گروه متخاصم هستيم كه به محكمه تو آمده ايم تا ميان ما فصل خصومت كني. پس بين ما به حق حكم كن و شطط و تجاوز از حريم حق را روا مدار و از طريق حق فاصله نگير و ما را نيز به طريق حق هدايت كن: (فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لاتُشطِط وَاهْدِنا اِلي سَواء الصِراط) ص/22. آنگاه يكي از آنان گفت: اين برادر من است (يا برادر ديني و يا برادر قومي و نژادي) كه صاحب نود و نه گوسفند است و من صاحب يك گوسفندم و با اين كه او نود و نه گوسفند دارد و من يك گوسفند، اصرار مي كند كه گوسفند مرا نيز بگيرد و تحت كفالت خود قرار دهد. چنانكه اصرار ودرخواست او مرا از لحاظ گفتگو مغلوب كرده است: (إِنَّ هذا أَخي لَهُ تَسِعْ وَتَسِعُون نَعجَةٌ وَلِيَ نَعْجة واحِدةٌ فَقال اكْفِلنيْها وَعَزّنِي فِي الْخِطاب) ص/23.
حضرت داود، در پاسخ فرمود: به يقين، او به تو ستم كرده است از درخواست ضميمه كردن يك گوسفند تو به گوسفندان خويش. البته تنها شما نسبت به يكديگر متخاصم نيستيد، چه بسيار كساني كه بر اثراختلاط و معاشرت نزديك و شركت در كار، حق ديگري را حذف و جذب مي كنند و بر وي ستم روا مي دارند، مگر آنها كه اهل ايمان و عمل صالحند: (قالَ لَقَد ظَلَمَكَ بِسؤال نَعْجَتِك إِلي نِعاجِه وَإِنَّ كَثيِراً مِنَ الْخُلَطاء ليَبغَي بَعْضُهم عَلي بَعْضٍ إِلَّا الَذين امَنوا وَعَمِلُوا الصّالِحات وَقَليلٌ ما هُم) ص/24.
داود(ع) در بيان ادب تجارت مي گويد: تنها شركتي سودمند است كه اعضاي آن مؤمن و داراي عمل صالح باشند. آن حضرت به افراد مؤمن و صاحب عمل صالح توصيه مي كند كه با كسي عقد شركت ببنديد كه مؤمن باشد و داراي عمل صالح وگرنه بسياري از شركا به يكديگر ظلم مي كنند . پس تنها عاملي كه رفع ظلم مي كند ايمان و عمل صالح است. گرچه آنها كه داراي ايمان و عمل صالحند و به ديگري ستم نمي كنند، اندكند. درباره آزمون مزبور، توجه به دو نكته مهم، سودمند است:
يكم: از اين قصه، با توجه به همين مقدار از نقل، چنين برداشت مي شود كه حضرت داود، ادعاي مدّعي را شنيد، اما بدون استماع دفاع مُدّعي عَلَيه كه ممكن بود دليل قانع كننده اي داشته باشد ، حكم كرد. گفته شده: همين امر، زمينه اي است براي استغفار كردن داود(ع): (وَظَنّ داوُدُ أنَّما فَتنّاهُ فَاستَغفَر رَبَه وَخَرَّ راكِعاً وَاَنابَ) ص/24.
بايد توجه داشت اگر حكم داود در اين جا تنجيزي باشد، جاي اين سؤال هست كه چرا قبل از شنيدن دليل و دفاع مُدّعي عَلَيه، بر خلاف موازين قضا حكم جزمي كرده است، اما اگر حكم تعليقي باشد. خلاف موازين قضا نيست. يعني، چنانچه حضرت داود، بي آن كه در آن مورد حكمي قطعي بدهد، به شاكي گفته باشد: «اگر واقع آن گونه است كه تو ميگويي، او به تو ظلم كرده است»، اين امر، آسيبي به عصمت و عدالت وي نمي رساند. چنانكه قرآن درباره وي مي فرمايد: (واتَيناه الْحِكمَة وَفَصْلَ الْخِطاب) ص/20. (فصل الخطاب) سخن كسي است كه همه جوانب دعوي را بسنجد و سپس حكم كند تا هر گونه اضطرابي را سامان بخشيده، بين حق و باطل حاجزي ايجاد كند.
دوم: به شهادت رواياتي كه مي گويد: (فرشتگان به صورت آن گروه متخاصم ظهور كرده اند) (نورالثقلين،4/446.)، اين قضيه در ظرف تمثل بوده است نه در ظرف خارج. ظرف تمثل هم عامل مثال است كه در آن تكليف و عصيان نيست. مانند اين است كه انسان در حالت خواب آزموده شود و بعداز بيداري استغفار كند كه زمينه كمالات را بيش از پيش فراهم كند كه در آزمونهاي مشابه آن پيروز شود. آنچه انسان درحالت خواب و تمثلات برزخي مي بيند معصيت نيست، ولي استغفاري كه در بيداري و حال عادي مي كند، عبادت و اطاعت است.
بنابر اين استغفارحضرت داود (ع) و امثال وي مسبوق به معصيت نيست. پس از آن كه در حالت عادي، آن حضرت از راز آزمون آگاه شد و فهميد كه آن حادثه، امتحاني بود در نشئه مثال،از پروردگارخويش آمرزش خواست و با كمال تذلّل و تضرّع به ركوع در افتاد و توبه و انابه كرد. با توجّه به صفت (أوّاب) كه خداي سبحان براي حضرت داود ذكر كرده، اِنابه به معناي نوبت گيري، سازگارتر است، گرچه به انقطاع (الي الله ) هم معني شده است. پس مُنيب كسي است كه پيوسته در نوبت استغفار است.
خداي سبحان در پاسخ اِنابه حضرت داود كه نشان أوّاب و رجّاع إلي الله بودن اوست، فرمود: ما آنچه را از او سر زد، بر او بخشوديم و براي وي نزد ما درجه و بازگشت نيكي است و جزو اولياي عند الهي است. (فَغَفَرنا لَهُ ذلِك وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلفي و حُسْنَ مَاب) ص/25. بنابراين خداوند اولياي خود را بي آن كه سقوط كنند، صعود مي دهد و تمثيلات اهل ايمان همانند رؤياي صادقه، درجه اي از درجات كمال آنان را تأمين مي كند.
در توضيح معيّت و مقام عند اللهي بايد گفت: معيّتي كه خدا با همه دارد، معيت (قيوميه) است: (وهو معكم اين ما كنتم) (سوره حديد، آيه 4.)، و معيتي كه همگان با خدا دارند، معيت (ظِلّيه) است، كه ظِل ، ذي ظل را رها نمي كند، ولي معيّت خاصّ خداوند ، فقط بهره اولياي الهي است، چنانكه درباره داود (ع) فرمود: (وَإِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلفي) ص/25 و اين درجه و مقام نصيب همگان نخواهد بود.
: آية الله جوادي آملي
تفسير موضوعي قرآن ج 7 (سيرة پيامبران(ع) در قرآن)
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.